معنی دیرهضم و بدمزه

حل جدول

دیرهضم و بدمزه

ناگوار


بدمزه

بدطعم، مقابل خوشمزه

امسخ


بدمزه و تلخ

بدطعم


نافلز بدبو و بدمزه

گوگرد

لغت نامه دهخدا

دیرهضم

دیرهضم. [هََ] (ص مرکب) دیرگذار. دیرگذر. دیرگوار. ثقیل. بطی ءالهضم. دشگوار. سنگین.


بدمزه

بدمزه. [ب َ م َ زَ / زِ / ب َ م َزْ زَ / زِ] (ص مرکب) بدطعم. (ناظم الاطباء). کریه الطعم. (یادداشت مؤلف). || چیزی که گوارا نباشد. (ناظم الاطباء).

مترادف و متضاد زبان فارسی

دیرهضم

ثقیل، دیرگوار، سنگین، ناگوار،
(متضاد) زودهضم


بدمزه

بدطعم،
(متضاد) خوش‌طعم، خوش‌مزه

فرهنگ فارسی هوشیار

دیرهضم

دیرگذر، دیرگوارا، ثقیل، سنگین


بدمزه

بدطعم، چیزی که گوارا نباشد


و

حرف بیست و ششم از حروف خجای عرب و سی ام از الفبای فارسی و ششم از الفبای ابجدی و نام آن (واو) میباشد

فرهنگ عمید

بدمزه

بدطعم، آنچه مزۀ بد داشته باشد،

فارسی به عربی

بدمزه

مالح

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

دیرهضم و بدمزه

1123

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری